هوش مصنوعی: این شعر به توصیف معشوقی می‌پردازد که با ویژگی‌های طبیعی، وحشیانه و اصیل تصویر شده است. او نماد قدرت، آزادی و زیباییِ فراموش‌شده است و با خلوص و سادگی، عناصر زندگی را دوست دارد. شاعر او را همچون یادآور اصالت و پاکی در دنیای پیچیده می‌ستاید و در عین حال، رابطه‌ای پرتنش و تسلیم‌آمیز با او دارد.
رده سنی: 18+ متن حاوی تصاویر شاعرانه‌ای با مضامین عریانی، خشونت نمادین و رابطه‌ی عاشقانه‌ی پیچیده است که ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا نامفهوم باشد.

معشوق ِ من

معشوق من
با آن تن برهنهٔ بی شرم
بر ساقهای نیرومندش
چون مرگ ایستاد

خط های بی قرار مورّب
اندامهای عاصی او را
در طرح استوارش
دنبال می کنند

معشوق من
گویی ز نسل های فراموش گشته است
گویی که تاتاری
در انتهای چشمانش
پیوسته در کمین سواریست
گویی که بربری
در برق پر طراوت دندانهایش
مجذوب خون گرم شکاریست

معشوق من
همچون طبیعت
مفهوم ناگزیر صریحی دارد
او با شکست من
قانون صادقانهٔ قدرت را
تأیید می کند

او وحشیانه آزادست
مانند یک غریزهٔ سالم
در عمق یک جزیرهٔ نامسکون
او پاک می کند
با پاره های خیمهٔ مجنون
از کفش خود غبار خیابان را

معشوق من
همچون خداوندی ، در معبد نپال
گویی از ابتدای وجودش
بیگانه بوده است
او
مردیست از قرون گذشته
یادآور اصالتِ زیبایی

او در فضای خود
چون بوی کودکی
پیوسته خاطرات معصومی را
بیدار می کند
او مثل یک سرود خوش عامیانه است
سرشار از خشونت و عریانی

او با خلوص دوست می دارد
ذرات زندگی را
ذرات خاک را
غمهای آدمی را
غمهای پاک را
او با خلوص دوست می دارد
یک کوچه باغ دهکده را
یک درخت را
یک ظرف بستنی را
یک بند رخت را

معشوق من
انسان ساده ایست
انسان ساده ای که من او را
در سرزمین شوم عجایب
چون آخرین نشانهٔ یک مذهب شگفت
در لابلای بوتهٔ پستانهایم
پنهان نموده ام
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:تنهایی ِ ماه
گوهر بعدی:در غروبی ابدی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.