هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و احساسی، روایتگر رابطه‌ای عمیق و یکطرفه است که در آن شاعر از عشق و حضور معشوق در زندگی خود می‌گوید. معشوق با وجود همراهی و بخشش‌های بی‌کران، گویی شاعر را به‌طور کامل نمی‌بیند. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند گنجشک‌های عاشق، چراغ‌ها، لاله‌ها و اضطراب است که احساسات شدید و تنهایی شاعر را نشان می‌دهد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل احساسات عمیق و مضامینی مانند عشق، تنهایی و اضطراب است که درک آن‌ها به بلوغ عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی تصاویر شاعرانه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

من از تو می مُردم

من از تو می مردم
اما تو زندگانی من بودی

تو با من می رفتی
تو در من می خواندی
وقتی که من خیابان ها را
بی هیچ مقصدی می پیمودم
تو با من می رفتی
تو در من می خواندی

تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی
وقتی که شب مکرر می شد
وقتی که شب تمام نمی شد
تو از میان نارون ها ، گنجشک های عاشق را
به صبح پنجره دعوت می کردی

تو با چراغهایت می آمدی به کوچهٔ ما
تو با چراغهایت می آمدی
وقتی که بچه ها می رفتند
و خوشه های اقاقی می خوابیدند
و من در آینه تنها می ماندم
تو با چراغهایت می آمدی ...

تو دستهایت را می بخشیدی
تو چشمهایت را می بخشیدی
تو مهربانیت را می بخشیدی
وقتی که من گرسنه بودم
تو زندگانیت را می بخشیدی
تو مثل نور سَخی بودی

تو لاله ها را می چیدی
و گیسوانم را می پوشاندی
وقتی که گیسوان من از عریانی می لرزیدند
تو لاله ها را می چیدی

تو گونه هایت را می چسباندی
به اضطراب پستان هایم
وقتی که من دیگر
چیزی نداشتم که بگویم
تو گونه هایت را می چسباندی
به اضطراب پستانهایم
و گوش می دادی
به خون من که ناله کنان می رفت
و عشق من که گریه کنان می مُرد

تو گوش می دادی
اما مرا نمی دیدی
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
گوهر بعدی:تولدی دیگر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.