هوش مصنوعی:
این متن به توصیف زندگی و آموزههای یک عارف و زاهد متصوف به نام عبدالله خبیق میپردازد. او فردی متورع و متوکل بود که بر حلالخوری تأکید زیادی داشت و با یوسف اسباط ارتباط داشت. متن شامل مجموعهای از سخنان حکیمانه و پندهای اخلاقی او در مورد تقوا، اخلاص، خوف و رجاء، کنترل نفس، و ارتباط با خداوند است.
رده سنی:
15+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به بلوغ فکری و شناختی دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند خوف و رجاء، کنترل نفس، و اخلاص ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.
ذکر عبدالله خبیق قدس الله روحه العزیز
آن غواص دریاء دین و آن دریاء در یقین آن قطب مکنت و آن رکن سنت آن امام اهل جندبه و سبیق عبدالله خبیق رحمة الله علیه از زهاد و عباد متصوفه بود و از متورعان ومتوکلان بود و درحلال خوردن مبالغتی تمام داشت و با یوسف اسباط صحبت داشته بود و در اصل کوفی بود و بانطاکیه نشستی و مذهب سفیان بن سعید الثوری داشت و در فقه و معاملت و حقیقت و اصحاب او را دیده بود و کلمات رفیع دارد.
فتح موصلی گوید که اول او را دیدم مرا گفت: یا خراسانی چهار بیش نیست چشم و زبان و دل و هوا به چشم جائی منگر که نشاید و به زبان چیزی مگوی که خدای در دل تو به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خیانت و کین بر مسلمانان و هوا نگاه دار از شر و هیچ مجوی بهوا اگر این هر چهار بدین صفت نباشد خاکستر بر سر باید کرد که در آن شقاوت تو بود.
و گفت: خداوند تعالی دلها را موضع ذکر آفرید چون بانفس صحبت داشتند موضع شهوت شدند و باک ندارند و شهوت ازدل بیرون نرود مگر از خوفی بیقرار کننده یا شوقی بیآرام کننده.
و گفت: هر که خواهد که در زندگانی خویش زنده دل باشد گو دل را بسته طمع مدار تا از کل آزاد شوی.
و گفت: اندوه مدار مگر از برای چیزی که فردا ترا از آن مضرت بود و شاد مباش الا به چیزی که فردا ترا شاد کند.
و گفت: رمیدهترین بندگان از بندگان خدای آن بود که بدل وحشیتر بود و اگر ایشان را انسی بودی با خدای همه چیز را با ایشان انس بودی.
و گفت: نافعترین خوفها آن بود که ترا از معصیت باز دارد.
و گفت: نافعترین امیدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند.
و گفت: هر که باطل بسیار شنود حلاوت طاعت ازدل او برود.
و گفت: نافعترین خوف آن بود که اندوه ترا دائم کند بر آنچه فوت شده است زیرا از عمر در غفلت و فکرت را لازم تو گرداند در بقیت عمر تو.
و گفت: رجاسه گونه است مردی بود که نیکی کند و امید دارد که قبول کند و یکی بود زشتی کند و توجه کند و امید دارد که بیامرزد و یکی رجا کاذب بود که پیوسته گناه میکند و امید میدارد که خدای او را بیامرزد.
و گفت: هر که بدکردار بود خوف او باید که بر رجاء غالب بود.
و گفت: اخلاص در عمل سختتر از عمل و عمل خود چنانست که عاجز میآیند از گزاردن آن تا باخلاص چه رسد.
و گفت: مستغنی نتواند بود بهیچ حال ا زجمله احوال از صدق و صدق مستغنی است از جمله احوال و هر که به صدق بود در آن چه میان او و میان خدای به حقیقت هست مطلع گردد بر خزائن غیب و امین گردد در آسمانها و زمینها و اگر توانی که هیچ کس بر تو سبقت نگیرد در کار خداوند خویش چنان کن و تا توانی بر خداوند خویش هیچ مگزین که او ترا از همه چیزها به والسلام.
فتح موصلی گوید که اول او را دیدم مرا گفت: یا خراسانی چهار بیش نیست چشم و زبان و دل و هوا به چشم جائی منگر که نشاید و به زبان چیزی مگوی که خدای در دل تو به خلاف آن داند و دل نگاه دار از خیانت و کین بر مسلمانان و هوا نگاه دار از شر و هیچ مجوی بهوا اگر این هر چهار بدین صفت نباشد خاکستر بر سر باید کرد که در آن شقاوت تو بود.
و گفت: خداوند تعالی دلها را موضع ذکر آفرید چون بانفس صحبت داشتند موضع شهوت شدند و باک ندارند و شهوت ازدل بیرون نرود مگر از خوفی بیقرار کننده یا شوقی بیآرام کننده.
و گفت: هر که خواهد که در زندگانی خویش زنده دل باشد گو دل را بسته طمع مدار تا از کل آزاد شوی.
و گفت: اندوه مدار مگر از برای چیزی که فردا ترا از آن مضرت بود و شاد مباش الا به چیزی که فردا ترا شاد کند.
و گفت: رمیدهترین بندگان از بندگان خدای آن بود که بدل وحشیتر بود و اگر ایشان را انسی بودی با خدای همه چیز را با ایشان انس بودی.
و گفت: نافعترین خوفها آن بود که ترا از معصیت باز دارد.
و گفت: نافعترین امیدها آن بود که کار بر تو آسان گرداند.
و گفت: هر که باطل بسیار شنود حلاوت طاعت ازدل او برود.
و گفت: نافعترین خوف آن بود که اندوه ترا دائم کند بر آنچه فوت شده است زیرا از عمر در غفلت و فکرت را لازم تو گرداند در بقیت عمر تو.
و گفت: رجاسه گونه است مردی بود که نیکی کند و امید دارد که قبول کند و یکی بود زشتی کند و توجه کند و امید دارد که بیامرزد و یکی رجا کاذب بود که پیوسته گناه میکند و امید میدارد که خدای او را بیامرزد.
و گفت: هر که بدکردار بود خوف او باید که بر رجاء غالب بود.
و گفت: اخلاص در عمل سختتر از عمل و عمل خود چنانست که عاجز میآیند از گزاردن آن تا باخلاص چه رسد.
و گفت: مستغنی نتواند بود بهیچ حال ا زجمله احوال از صدق و صدق مستغنی است از جمله احوال و هر که به صدق بود در آن چه میان او و میان خدای به حقیقت هست مطلع گردد بر خزائن غیب و امین گردد در آسمانها و زمینها و اگر توانی که هیچ کس بر تو سبقت نگیرد در کار خداوند خویش چنان کن و تا توانی بر خداوند خویش هیچ مگزین که او ترا از همه چیزها به والسلام.
تعداد ابیات: ۰
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:ذکر جواب الانطاکی قدس اللّه روحه العزیز
گوهر بعدی:ذکر جنید بغدادی قدس اللّه روحه العزیز
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.