۴۱۵ بار خوانده شده

سرخوشم

خوش می‌کشد بسوی تو این عشق سرکشم
گر از جفا رقیب نسازد مشوّشم

گه خال دانه می‌کشدم گه کمند زلف
چون صید ناتوان ز جفا در کشاکشم

از آب چشم و آتش دل بی تو هر زمان
گاهی در آب غوطه ور و گه در آتشم

گر صد رهم رقیب کشد از جفا هنوز
من با امید وصل تو با باده سرخوشم

از سیل اشک و نالهٔ غم آه دردناک
سوزد درون و چهرهٔ از خون منقّشم

نبود متاع دیگرم اندر دیار عشق
ای وای اگر مدد نکند بخت سرکشم

جانا به وری و موی عزیزت که در جهان
یکدم خیال روی تو نبود فرامشم

گفتم که ناخوشم ز غم هجر و انتظار
گفتا خموش باش صبوحی که من خوشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:پریدن از آشیانه
گوهر بعدی:شاطر عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.