هوش مصنوعی:
این شعر به رابطهٔ برادرانه و تاریخی بین هند و ایران میپردازد و هر دو کشور را به عنوان فرزندان آریایی و نمادهای شکوه و عظمت توصیف میکند. هند به عنوان خورشید و ایران به عنوان شیر معرفی میشوند که هر دو در مروت، سخاوت و شجاعت مشهورند. همچنین، شعر به رنجهای مشترک این دو ملت تحت استعمار و ظلم بیگانگان اشاره میکند و از آزادی هند و دردهای مردم ایران سخن میگوید.
رده سنی:
15+
متن دارای مفاهیم تاریخی، سیاسی و اجتماعی پیچیدهای است که برای درک کامل آن، مخاطب نیاز به آگاهی نسبی از تاریخ و روابط بینالملل دارد. همچنین، برخی از اشارات به ظلم و استعمار ممکن است برای کودکان نامفهوم یا سنگین باشد.
شمارهٔ ۸۵ - هند و ایران
هند و ایران برادران همند
زبدهٔ نسل آریا و جمند
آنیکی شیر وآندگر خورشید
نزد مردم به راستی علمند
پارس شیر است و هند خورشید است
پشت بر پشت پاسدار همند
سیرچشمند هر دو چون خورشید
گرچه چون شیرگرسنه شکمند
صاحب همتند و جود و سخا
زان به هرجا عزیز و محترمند
هر دو والاتبار و صاحب قدر
هر دو عالیمقام و محتشمند
فخر تاریخ و زینت سیرند
معدن علم و منبع حکمند
مُنزل وحی و مهبط الهام
مخزن فکر و صاحب هممند
عاشق میهمان و طالب ضیف
خصم دینار و دشمن درمند
هر دو حیران ز شاه تا به گدا
هر دو عریان ز فرق تا قدمند
شهره اندر مروتند و وفا
مثل اندر سخاوت و کرمند
در تحمل نظیر «لچمن» و «رام»
در شجاعت عدیل روستمند
در ره هند جان گرفته به کف
اهل ایران، از آن به عده کمند
مغول و ترک و روس در ره هند
بر سر قتل و غارت عجم اند
خامطمعان هماره در این ملک
حامل فقر و درد و رنج و غمند
هر به قرنی دو ثلث مردم ما
زبن بلیات خفته در عدمند
نیست بر هند منتی کایشان
همچو ما در شکنجه و المند
باد لعنت به طامعان بشر
کایت ظلم و مظهر ستمند
بر سر راه هند صحراییست
که در او غول و دیو و دد بهمند
آدمیزادی ار در او باقیست
در عداد وحوش منتظمند
کاردانان مملکت کم و بیش
بستهٔ آب و نان و بیش و کمند
معده خالی و پای بر سر گنج
تشنهکامند و در کنار یمند
منت ایزد که هند گشت آزاد
خلق باید که قل اعوذ دمند
صحبت هند شد به نفت بدل
و اهل ایران ز صحبتش دژمند
زبدهٔ نسل آریا و جمند
آنیکی شیر وآندگر خورشید
نزد مردم به راستی علمند
پارس شیر است و هند خورشید است
پشت بر پشت پاسدار همند
سیرچشمند هر دو چون خورشید
گرچه چون شیرگرسنه شکمند
صاحب همتند و جود و سخا
زان به هرجا عزیز و محترمند
هر دو والاتبار و صاحب قدر
هر دو عالیمقام و محتشمند
فخر تاریخ و زینت سیرند
معدن علم و منبع حکمند
مُنزل وحی و مهبط الهام
مخزن فکر و صاحب هممند
عاشق میهمان و طالب ضیف
خصم دینار و دشمن درمند
هر دو حیران ز شاه تا به گدا
هر دو عریان ز فرق تا قدمند
شهره اندر مروتند و وفا
مثل اندر سخاوت و کرمند
در تحمل نظیر «لچمن» و «رام»
در شجاعت عدیل روستمند
در ره هند جان گرفته به کف
اهل ایران، از آن به عده کمند
مغول و ترک و روس در ره هند
بر سر قتل و غارت عجم اند
خامطمعان هماره در این ملک
حامل فقر و درد و رنج و غمند
هر به قرنی دو ثلث مردم ما
زبن بلیات خفته در عدمند
نیست بر هند منتی کایشان
همچو ما در شکنجه و المند
باد لعنت به طامعان بشر
کایت ظلم و مظهر ستمند
بر سر راه هند صحراییست
که در او غول و دیو و دد بهمند
آدمیزادی ار در او باقیست
در عداد وحوش منتظمند
کاردانان مملکت کم و بیش
بستهٔ آب و نان و بیش و کمند
معده خالی و پای بر سر گنج
تشنهکامند و در کنار یمند
منت ایزد که هند گشت آزاد
خلق باید که قل اعوذ دمند
صحبت هند شد به نفت بدل
و اهل ایران ز صحبتش دژمند
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۲۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۴ - در وصف نوروز
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۶ - شهربند مهر و وفا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.