۳۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰۹ - ای وطن من

ای خطهٔ ایران مهین‌، ای وطن من
ای گشته به مهر تو عجین جان و تن من

ای عاصمهٔ دنیی آباد که شد باز
آشفته کنارت چو دل پر حزن من

دور از تو گل و لاله و سرو و سمنم نیست
ای باغ گل و لاله و سرو و سمن من

بس خار مصیبت که خلد دل را بر پای
بی روی تو، ای تازه شکفته چمن من

ای بار خدای من گر بی‌تو زیم باز
افرشتهٔ من گردد چون اهرمن من

تا هست کنار تو پر از لشکر دشمن
هرگز نشود خالی از دل محن من

از رنج تو لاغر شده‌ام چونان کاز من
تا بر نشود ناله نبینی بدن من

دردا و دریغاکه چنان گشتی بی‌برک
کاز بافتهء خویش نداری کفن من

بسیار سخن گفتم در تعزیت تو
آوخ که نگریاند کس را سخن من

وانگاه نیوشند سخن‌های مرا خلق
کز خون من آغشته شود پیرهن من

و امروز همی‌گویم با محنت بسیار
دردا و دریغا وطن من‌، وطن من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰۸ - فقر و فنا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱۰ - آسمان پیما
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.