هوش مصنوعی: شاعر از عشق به معشوقی زیبا و فریبنده می‌گوید که قلب او را اسیر کرده و باعث رنج و غم شده است. او از افسون‌گری معشوق و بی‌قراری خود می‌نالد و آرزو می‌کند که ای کاش معشوق با او سازگار بود. در نهایت، شاعر به این نتیجه می‌رسد که ناله و زاری فایده‌ای ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ای است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، استفاده از اصطلاحات و تشبیهات ادبی نیاز به درک بالاتری از ادبیات فارسی دارد.

شمارهٔ ۲۵۲ - تغزل

ز عشق خوبروبان حصاری
شدم‌ در چنگ رنج و غم حصاری

حصاری شد دلم در سینهٔ تنگ
ز دست تنگ چشمان حصاری

ز هر سو پیش چشمم اندر آید
بتی چینی و ترکی قندهاری

به‌ باری‌، چند ازینان شکوه‌ رانم
که این خوبی‌ بدیشان داد باری

از اینان با دل من بر، فسون کرد
نگاری چیره بر افسون‌نگاری

بتی کرده دل جمعی گرفتار
به بند حلقهٔ زلف بخاری

به جایش غمگساری دارم و او
به جای من ندارد غمگساری

ازیرا داده زلف بی‌قرارش
قرار کار من بر بی‌قراری

کنون ز اندیشهٔ آن سعتری زلف
شبی دارم به پیش چشم تاری

کجا ناساز گشتی زو مرا کار
اگر بودیش با من سازگاری

به‌من نامهربان گر شد چه حاصل
ز آه و ناله و افغان و زاری
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۱ - کل‌ الصیدفی جوف‌الفرا
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۳ - انقراض قاجاریه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.