هوش مصنوعی:
این شعر عرفانی از مولانا یا شاعری مشابه، دربارهٔ گذر از عشق مجازی و رسیدن به عشق حقیقی است. شاعر مخاطب را از غرق شدن در دنیای فانی و ظواهر بازمیدارد و او را به سمت عشق الهی و حقیقتجویی دعوت میکند. مفاهیمی مانند ترک تعلقات دنیوی، پاکبازی در راه عشق، و دوری از نیرنگ و حیله در این شعر به چشم میخورد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان کمسنوسال دشوار است. همچنین، برخی از اشارات و استعارهها ممکن است نیاز به دانش ادبی و تجربهٔ زندگی بیشتری داشته باشد.
شمارهٔ ۲۵۷ - عشق و فخر
تا به چند اندر پی عشق مجازی؟
چند با یار مجازی عشقبازی؟!
چند گردی گرد اسرار حقیقت
ای ندانسته حقیقی از مجازی؟
برق عشقست این چه پوشیدش به خرمن
خفتهمار استاینچه گیریدش به بازی؟
پاکبازی کن چو راه عشق پوئی
عشقبازی را بباید پاکبازی
اینکه بینی در همه گیتی سمر شد
عشق محمودی است نی حسن ایازی
در خم ابروی دل رخ نه که نبود
هر خم ابروی محرابی نمازی
برکش ازگردنفرازی سر، که ناگه
سرنگونی بینی ازگردنفرازی
از ره تجرید زی لاهوتیان شو
کاید از ناسوتیانت بینیازی
در ره عشق و طلب بیخویشتن شو
تا نشیبی را ندانی از فرازی
چون بهار از شاهد معنی سخن گو
نز بت نوشادی و ترک طرازی
شاهباز ساعد سلطان عشقم
چون کنم با هر تذرو وکبک بازی
در دبستان ازل بنهادم ازکف
دفتر نیرنگ و درس حیله سازی
زبن کلام پارسی گویند بر من
آنچه گفتند اندر آن کفتار تازی
عیب دیبا گوید آن مردک ولیکن
عیب خود بیند گه دیبا طرازی
آنکه نازد بر ستوری ژنده پالان
چون کند با حملهٔ مردان غازی
خصم من خرد است وآری خرد دارد
صعوه را اندیشهٔ چنگال بازی
چند با یار مجازی عشقبازی؟!
چند گردی گرد اسرار حقیقت
ای ندانسته حقیقی از مجازی؟
برق عشقست این چه پوشیدش به خرمن
خفتهمار استاینچه گیریدش به بازی؟
پاکبازی کن چو راه عشق پوئی
عشقبازی را بباید پاکبازی
اینکه بینی در همه گیتی سمر شد
عشق محمودی است نی حسن ایازی
در خم ابروی دل رخ نه که نبود
هر خم ابروی محرابی نمازی
برکش ازگردنفرازی سر، که ناگه
سرنگونی بینی ازگردنفرازی
از ره تجرید زی لاهوتیان شو
کاید از ناسوتیانت بینیازی
در ره عشق و طلب بیخویشتن شو
تا نشیبی را ندانی از فرازی
چون بهار از شاهد معنی سخن گو
نز بت نوشادی و ترک طرازی
شاهباز ساعد سلطان عشقم
چون کنم با هر تذرو وکبک بازی
در دبستان ازل بنهادم ازکف
دفتر نیرنگ و درس حیله سازی
زبن کلام پارسی گویند بر من
آنچه گفتند اندر آن کفتار تازی
عیب دیبا گوید آن مردک ولیکن
عیب خود بیند گه دیبا طرازی
آنکه نازد بر ستوری ژنده پالان
چون کند با حملهٔ مردان غازی
خصم من خرد است وآری خرد دارد
صعوه را اندیشهٔ چنگال بازی
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۵۶ - چه داری؟
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۵۸ - در هجو سید احمد کسروی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.