هوش مصنوعی: شخصی در حال حمل آفتابه است که توسط مأمور متوقف می‌شود و به او گفته می‌شود که اجازه این کار را ندارد. فرد در پاسخ می‌گوید که تا زمانی که اجازه از رئیس گرفته نشود، او اهمیتی نمی‌دهد. مأمور می‌پرسد پس چاره چیست و در پایان، شاعر از یاران می‌خواهد که در این مورد نظر دهند و اشاره می‌کند که در این روزگار، چه کسی بدون اجازه دولت دست به چنین کاری می‌زند.
رده سنی: 18+ متن دارای لحن انتقادی و طنزآمیز نسبت به قوانین و مقررات دولتی است و ممکن است برای مخاطبان زیر 18 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین استفاده از واژه‌های غیررسمی مانند «ریده‌ام» ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۲۸ - در زندان شهربانی

بگرفتم آفتابه که گیرم ره مبال
آژان گرفت راهم و گفتا اجازه نیست

گفتم تو تا اجازه فراز آری از رئیس
من‌ریده‌ام‌به‌خوٻش‌،‌بگفتاکه چاره‌چیست

یاران نظرکنیدکه جز من به روزگار
آن کس که بی‌اجازهٔ‌دولت ریده کیست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۷ - به شاهزادهٔ نصرهٔالدوله
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۹ - به منکر عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.