هوش مصنوعی: این شعر در ستایش خواجه فرخ سیر محمد دانش و مهارت‌های ادبی او سروده شده است. شاعر بیان می‌کند که نثر او مانند نقاشی‌های بهزاد و نظمش مانند شراب خلر است. سپس به مرگ همسر خواجه اشاره می‌کند و ابراز تأسف می‌نماید که به دلیل بیماری نتوانسته در مراسم عزاداری شرکت کند. در ادامه، شاعر به توصیف بزمی می‌پردازد که در آن شراب می‌نوشند، می‌رقصند و از موسیقی لذت می‌برند. در پایان، با نقل قول از دو حکیم، به این موضوع می‌پردازد که جهان یا سراسر وهم است یا سراسر تقدیر، و در هر دو حالت نباید غمگین بود.
رده سنی: 16+ محتوا شامل موضوعات عمیق فلسفی، اشاره به مصرف شراب و مفاهیم عاشقانه است که برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است نامناسب باشد.

شمارهٔ ۸۹ - تسلیت

خواجهٔ فرخ سیر محمد دانش
ای که سخن گستری و دانش‌پرور

نثر تو چون بر صحیفه خامهٔ بهزاد
نظم تو چون در قنینه بادهٔ خلر

چون تو ندیدم سخنوری به ‌فصاحت
دیده و سنجیده‌ام هزار سخنور

همسر رنجم از آن که خاطر پاکت
رنجه شد از مرگ ناگهانی همسر

بود معزای آن کریمهٔ مغفور
پر ز خلایق بسان عرصهٔ محشر

آه و دریغا که من در آن شب و آن روز
بودم رنجور و اوفتاده به بستر

کاش که سر برنکردمی و ندیدی
خاطر آن خواجه را ملول و مکدر

دیدن یاران خوشست لیک به‌ شادی
نه بغمان کرده هر دو گونه معصفر

کار قضا بود شاد زی و مخور غم
هل که بداندیش تو بود به‌ غم اندر

بزم بیارای از دو آتش سوزان
ایدون کاندر رسید لشکر آذر

آن‌ یک در مرزغن چو گونهٔ معشوق
وان دگر اندر بلور چون لب دلبر

زخمه شهنازی و نوای قمر خواه
وان سخنان کز بهار دارند از بر

گاه بنوشند و گاه پای بکوبند
گاه ز بوسه دهند قند مکرر

گفت‌ حکیمی‌ جهان‌ سراسر وهم‌ است
گفت آن دیگر که بودنی است سراسر

گر همگی بودنی‌است غم نکند سود
ور همه وهم‌است‌باز شادی خوش‌تر
وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۸ - تربت سیدالشهدا(‌ع‌)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.