هوش مصنوعی:
شاعر در این متن بیان میکند که اگر راز دلش را با یاران در میان میگذاشت، مردم از نیازمندی او آگاه میشدند. او تلاش کرده تا بینیاز باشد تا دیگران نیز بینیاز شوند، وگرنه غم او بر غم یاران افزوده میشد. شرم و آبروی او حفظ شده و کسی جز به مدارا از او سخنی نشنیده است. همچنین اشاره میکند که اگر در طلب مال بود، مال فراوانی به او روی میآورد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و اخلاقی است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و نیاز به تجربه و شناخت بیشتری از زندگی دارد.
شمارهٔ ۱۶۹ - ترجمهٔ قطعه ای از محمد جریر طبری
گر هیچ دلم راز به یاران بگشودی
مردم زتهیدستی من واقف بودی
استغنا جستم من و مستغنی گشتند
ورنه غم من بر غم یاران بفزودی
شرم آبروی بنده نگهداشتی و کس
از من سخنی جز به مدارا نشنودی
ور روی بیفکندی اندر طلب مال
بس مالفراوان که به من روی نمودی
مردم زتهیدستی من واقف بودی
استغنا جستم من و مستغنی گشتند
ورنه غم من بر غم یاران بفزودی
شرم آبروی بنده نگهداشتی و کس
از من سخنی جز به مدارا نشنودی
ور روی بیفکندی اندر طلب مال
بس مالفراوان که به من روی نمودی
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قطعه
تعداد ابیات: ۴
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸ - تازی - ترک - کسروی
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰ - آرزوی محال
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.