هوش مصنوعی: این شعر به انتقاد از طبیبانی می‌پردازد که به جای درمان بیماران، با گفتار ناامیدکننده و ترس‌آور شرایط را بدتر می‌کنند. شاعر از بی‌مسئولیتی و ناتوانی این پزشکان در تشخیص و درمان صحیح شکایت دارد و معتقد است که آنها به جای کمک، مرگ را تسهیل می‌کنند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل انتقادات تند اجتماعی و اشاره به مرگ و بیماری است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامناسب باشد. همچنین، درک کامل مفاهیم انتقادی و اجتماعی متن نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۲۱ - طبیبان وطن

ز بس گفتند ایران بی‌حساب است
ز بس گفتند ایرانی خراب است

ز بس گفتند این ملت فضولند
ز بس گفتند این مردم جهولند

ز بس گفتند ملت جان ندارد
مریض مملکت درمان ندارد

کنون پر گشته گوش ما از این ساز
دگر نبود اثر در هیچ آواز

طبیبانی که دانایان رازند
مریضان را ز درد آگه نسازند

نگویند این‌ مرض‌ صعب‌ و خطیر است
دربغاکاین‌مریض‌از عمر سیر است

نگوبند آه ای بیچاره ناخوش
تو امشب‌ مرد خواهی‌،‌ساعت‌شش

اگر خون آید از حلقش‌، بشویند
وگر نبضش شودکاهل‌، نگویند

بگویندش مباش این‌قدر مرعوب
مهیا شوکه فردا می‌شوی خوب

وزپن سو، دست بر درمان شایند
ز روی علم درمانش نمایند

چو دردش گوبی و درمان نگویی
یقین می‌دان تو عزرائیل اویی

طبیبانی که در بالین مایند
به عزرائیل دلالی نمایند

چو تبخالی زند از غلظت خون
بگویند آه طاعون است‌، طاعون

کر استفراغکی بینند در ما
بگویند آخ « کلرا» واخ « کلرا»

چنین گویند تا آنگه که بیمار
ببازد دل‌، بیفتد خسته و زار

نه خود یک‌لحظه درمانش پذیرند
وگر درمان کنی دستت بگیرند

طبیبان وطن زین ساز و این بر
نمی‌سازند معجونی به جز مرگ
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - نامهٔ منظوم
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - بچهٔ ترس
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.