۲۷۶ بار خوانده شده

از ماست که بر ماست

این دود سیه فام که از بام وطن خاست
ازماست که‌برماست

وین شعله سوزان که برآمد ز چپ وراست
ازماست که‌برماست

جان گر به لب ما رسد، از غیر ننالیم
با کس نسگالیم

از خویش بنالیم که جان سخن اینجاست
ازماست که‌برماست

یک‌تن چو موافق شد یک دشت سپاه‌است
با تاج وکلاهست

ملکی چو نفاق آورد او یکه و تنها
ازماست که‌برماست

ماکهنه چناریم که از باد ننالیم
بر خاک ببالیم

لیکن چه کنیم‌، آتش ما در شکم ماست
ازماست که‌برماست

اسلام گر امروز چنین زار و ضعیف است
زین قوم شریفست

نه جرم ز عیسی نه تعدی زکلیساست
ازماست که‌برماست

ده سال به یک مدرسه گفتیم و شنفتیم
تا روز نخفتیم

وامروز بدیدیم که آن جمله معماست
ازماست که‌برماست

گوییم که بیدار شدیم‌! این چه خیالست‌؟
بیداری ما چیست‌؟

بیداری طفلی است که محتاج به‌لالاست
ازماست که‌برماست

از شیمی و جغرافی و تاربخ‌، نفوریم
از فلسفه دوریم

وز قال وان قلت‌، بهر مدرسه غوغاست
زماست که‌برماست

گویند بهار از دل و جان عاشق غربیست
یاکافر حربی است

ما بحث نرانیم در آن نکته که پیداست
ازماست که‌برماست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:داد از دست خواص
گوهر بعدی:ای مردم ایران‌!
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.