هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بازگویی خاطراتی تلخ و فراموش‌شده از گذشته می‌پردازد. او از دفتری پر از عکس‌های قدیمی یاد می‌کند که هر یک یادآور رخسارهای خاک‌خورده و چشمان بی‌تفاوت است. این تصاویر برای او همچون دیواری غمگین و متروک می‌نمایند. در ادامه، شاعر به یاد مادر بیمارش می‌افتد که از همین دریچه‌ها به دنیای دیگر پرواز کرده است. او از تاریکی و تلخی روزگار شکوه می‌کند و در جستجوی روزنه‌ای برای رهایی است.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عاطفی و فلسفی مانند مرگ، اندوه و جستجوی معناست که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین و نامفهوم باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و فضای غمگین شعر، مناسب سنین بالاتر است.

دیوار

در پیش چشم خسته ِ من دفتری گشود
کز سال های پیش
چندین هزار عکس در آن یادگار بود
تصویر رنگ مرده از یاد رفته ها
رخسار خاک خورده در خاک خفته ها

چشمان بی تفاوت شان چشمه ملال
لب های بی تبسم شان قصه زوال
بگسسته از وجود
پیوسته با خیال

هر صفحه پیش چشمم دیوار می نمود
متروک و غمگرفته و بیمار
هر عکس چون دریچه به دیوار
انگار آن چشم های خاموش
آن چهره های مات
همراه قصه هاشان از آن
دریچه ها
پرواز کرده اند

در موج گردباد کبود و بنفش مرگ
راهی در آن فضای تهی باز کرده اند
پای دریچه ای
چشمم به چشم مادر بیمارم اوفتاد
یادش بخیر
او از همین دریچه به آفاق پر گشود
رفت آن چنان که هیچ نیامد دگر فرود
ای آسمان تیره تا جاودان تهی
من از کدام
پنجره پرواز میکنم
وز ظلمت فشرده این روزگار تلخ
سوی کدام روزنه ره باز می کنم 
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:حصار
گوهر بعدی:ستوه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.