هوش مصنوعی:
شاعر از زبان عناصر طبیعت مانند آب، پرنده، نسیم، ماه، برگ و باران با مردم سخن میگوید و دردها و رنجهای آنها را بیان میکند. او از زبان این عناصر امید و مهر را به مردم هدیه میدهد و از آنها میخواهد که به خشونت و نزاع پایان دهند و به برادری و مهربانی بیندیشند. شاعر با زبان اشک و درد از مردم میخواهد که به سخنانش توجه کنند و تغییر ایجاد کنند.
رده سنی:
12+
متن دارای مفاهیم عمیق اجتماعی و انسانی است که درک آنها نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای طبیعت ممکن است برای کودکان کوچکتر قابل درک نباشد. محتوای مرتبط با خشونت و درخواست برای صلح نیز更适合 برای نوجوانان و بزرگسالان است که میتوانند این مفاهیم را تحلیل کنند.
با زبان اشک، اینک ...
من، از زبان آب، پرنده، نسیم، ماه
با مردم زمانه سخن ها سروده ام
من، از زبانِ برگ
درد درخت را
در زیر تازیانهء بیداد برق و باد
درپیش چشم مردمِ عالم گشوده ام
من از زبان باران،
غمنامه ءبلند،
بسیار خوانده ام
تا از زبان صبح
نور امید را به شما ارمغان کنم،
شب های بی ستاره
بیدار مانده ام!
*
اینک،
ــ خدای داند ــ دیریست، با شما
من، با همین زبانِ شما
با همین کلام
هر جا رسیده ام سخن از مهر گفته ام
آوخ ، که پاسخی به سزا کم شنفته ام
من، واژه واژه، مثل شما حرف میزنم
من، سال هاست بین شما، با همین زبان
فریاد میکنم :
ــ اینگونه یکدیگر را در خون میفکنید
پرهای یکدیگر را،
اینگونه مشکنید !
مرگ است این گلوله چرا می پراکنید؟
ننگ است...
برای چه میزنید ؟
*
آیا شما،
یک لحظه، یک نفس، نه، که یک بار ،
در طول زندگانیِ تان فکر می کنید؟
سوگند می خورم همه با هم برادرید،
در چهره ی برادر با مهر بنگرید!...
*
من، از زبان باران،
من، از زبان برگ،
من، از زبانِ باد، نمیگویم این سخن
من ،واژه واژه مثل شما حرف میزنم
من ،
با زبان اشک، اینک...
آیا شما، به خواهش من، پی نمی برید؟
با مردم زمانه سخن ها سروده ام
من، از زبانِ برگ
درد درخت را
در زیر تازیانهء بیداد برق و باد
درپیش چشم مردمِ عالم گشوده ام
من از زبان باران،
غمنامه ءبلند،
بسیار خوانده ام
تا از زبان صبح
نور امید را به شما ارمغان کنم،
شب های بی ستاره
بیدار مانده ام!
*
اینک،
ــ خدای داند ــ دیریست، با شما
من، با همین زبانِ شما
با همین کلام
هر جا رسیده ام سخن از مهر گفته ام
آوخ ، که پاسخی به سزا کم شنفته ام
من، واژه واژه، مثل شما حرف میزنم
من، سال هاست بین شما، با همین زبان
فریاد میکنم :
ــ اینگونه یکدیگر را در خون میفکنید
پرهای یکدیگر را،
اینگونه مشکنید !
مرگ است این گلوله چرا می پراکنید؟
ننگ است...
برای چه میزنید ؟
*
آیا شما،
یک لحظه، یک نفس، نه، که یک بار ،
در طول زندگانیِ تان فکر می کنید؟
سوگند می خورم همه با هم برادرید،
در چهره ی برادر با مهر بنگرید!...
*
من، از زبان باران،
من، از زبان برگ،
من، از زبانِ باد، نمیگویم این سخن
من ،واژه واژه مثل شما حرف میزنم
من ،
با زبان اشک، اینک...
آیا شما، به خواهش من، پی نمی برید؟
۱۰۲۰
حمایت مالی از گوهرین
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:یک آسمان پرنده
گوهر بعدی:دوستی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.