هوش مصنوعی: این شعر تصویری از یک پلنگ را ترسیم می‌کند که با دو چشم زرد مانند دو خورشید، در طبیعت حضور پررنگی دارد. پلنگ در اوج قدرت و زیبایی توصیف می‌شود، اما در نهایت شکست‌خورده و زار روی زمین می‌افتد. با این حال، یادآوری می‌شود که حتی پس از مرگش، حضور او در طبیعت (با اشاره به «دو خورشید زرد») باقی می‌ماند.
رده سنی: 15+ این شعر از نمادگرایی و تصاویر پیچیده استفاده می‌کند که درک آن به بلوغ فکری و تجربهٔ ادبی نیاز دارد. همچنین، موضوعاتی مانند مرگ، قدرت و زوال ممکن است برای کودکان کم‌سن مناسب نباشد.

سحر ها همیشه

دو خورشید زرد
می دمید از بلندای بام
بر آن پرده روشن لاجورد
چو از بام ایوان می افراخت قد
چو از لای پیچک می افروخت چشم
به گنجشک ها
درمی افکند هول
ز پروانه ها بر می انگیخت گرد
سبک مخملی بود هنگام مهر
گران آتشی بود هنگام خشم
هم آهنگ باد
به وقت گریز
همانند برق
به گاه نبرد

پلنگی که ناگه فرو می جهید
چو آوار از آٍمان بردرخت
کنون پیش پایم فتاده ست زار
شکسته ست سخت
دو خورشید زردش به حال غروب
نگاهش گلی زیر پای تگرگ
تنش گوییا از بلندای بام
فروجسته
اما نه روی شکار
که درکام مرگ
سحرها هنوز
سحرها همیشه
دو خورشید زرد
بر آن پرده لاجورد 
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:زبانم بسته است
گوهر بعدی:سرود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.