هوش مصنوعی: شاعر در این متن به یاد مادرش می‌افتد که در کودکی به او وعده داده بود روزی مردم شهر و حتی جهان او را به عنوان شاعر بزرگ خواهند شناخت. اکنون که این رویا به حقیقت پیوسته، شاعر از مادرش می‌خواهد تا شاهد موفقیت او باشد. با وجود مرگ مادر، شاعر احساس می‌کند که روح او همواره همراه اوست و در لحظات سرودن شعر، مانند دوران کودکی به او لبخند می‌زند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاطفی و انتزاعی است که درک آن برای کودکان دشوار است. همچنین موضوعاتی مانند مرگ، موفقیت و یادبود نیاز به بلوغ فکری دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت می‌شود.

آن انتظار شیرین

آن روزها، که کودک ِ خود را
بر سینه می فشردی،
می گفتی:
- «روزی، تمام مردم این شهر
از تو، به نام ِ شاعر ما نام می برند
شعرِ تو را به خاطرِ احساس پاک تو
در برگ برگ ِ دفتر دل ها می آورند.

آن باور، آن یقین
آن انتظار شیرین،
اینک به گُل، به بار نشسته است.
تنها نه در تمامی این شهر،
در جای جای گیتی،
مردم برای کودک تو دست می زنند.
گل می پراکنند.

گلبانگِ زنده باد، به افلاک رفته است
تالار پر شده است ز فریاد ِ آفرین
مادر!
بیا ببین!

*

با این که سال هاست
دست دراز مرگ
جسم تو را به خاک بیابان سپرده است
اما روان تو
هر جا که من سرود و سخن ساز می کنم
پروانه وار، هر سو
پرواز می کند
بر روی من ــ چو عهد دلاویز کودکی ــ
لبخند می زند.

لبخند نازنین تو، گل می کند نثار
همراه ِ آن دو دیده ی از شوق اشکبار
گل های سرافرازی
گل های افتخار ...
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:در میدان زندگی
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.