هوش مصنوعی:
شخصیت اصلی در نیمهشب از نالههای یک مرغ زخمی در تاریکی بیدار میشود. نالههای مرغ همچنان از دور شنیده میشود و فضای غمگین و سنگینی را ایجاد میکند. شهر پر از نالههای مرغان زخمی میشود و موسیقی غمناکی در آسمان طنینانداز میشود. شخصیت در حیرت میماند که آیا میتواند کاری انجام دهد، اما طبیعت و هستی سکوت میکنند. در پایان، متوجه میشود که در هر خانهای مادران با گریه به خواب میروند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عاطفی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، فضای غمگین و نالههای مرغ زخمی میتواند برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال ناراحتکننده باشد.
مادران
نیمه شب،
از نالة مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می زد
زجا جستم
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظهای در بهت بنشستم
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
*
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالة مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک می پیچید!
*
مانده بوده سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
*
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها چیزی
نمی گفتند
آه در هر خانه این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
از نالة مرغی که در ژرفای ظلمت
بال و پر می زد
زجا جستم
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظهای در بهت بنشستم
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور میآمد
*
ماه غمگین
ابر سنگین
خانه در غربت
نالة آن مرغ زخمی همچنان از دور می آمد
لحظههایی شهر سرشار از صدای نالة مرغان زخمی شد
اوج این موسیقی غمناک، در افلاک می پیچید!
*
مانده بوده سخت در حیرت که آیا هیچکاری میتوانستم؟
*
آسمان، هستی، خدا، شب، برگها چیزی
نمی گفتند
آه در هر خانه این شهر،
مادران با گریه میخفتند،
دانستم!
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:دنیا به هم نمی خورد
گوهر بعدی:آن سوی نیمه شب
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.