هوش مصنوعی: شاعر در این غزل عاشقانه، از عشق و شیدایی خود به معشوق سخن می‌گوید. او جایگاه خود را در کنار معشوق می‌داند و عشق را فراتر از عقل و دانش می‌پندارد. شاعر از راز و نیازهای عاشقانه و حجاب‌های میان خود و معشوق می‌گوید و در نهایت، همه مکان‌های مقدس را به یاد معشوق می‌داند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به کار رفته نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه برای درک کامل دارند.

فتوای من

سر کوی تو، به جان تو قسم! جای من است
به خم زلف تو، در میکده ماوای من است

عارفانِ رخ تو جمله ظلومند و جهول
این ظلومیّ و جهولی، سر و سودای من است

عاشق روی تو حسرت زده اندر طلب است
سر نهادن به سر کوی تو، فتوای من است

عالم و جاهل و زاهد، همه شیدای تواند
این نه تنها رقم سرّ سویدای من است

رخ گشا، جلوه نما، گوشه چشمی انداز
این هوای دل غمدیده شیدای من است

مسجد و صومعه و بتکده و دیر و کنیس
هر کجا می‏گذری، یاد دل‏آرای من است

در حجابیم و حجابیم و حجابیم و حجاب
این حجاب است که خود، راز معمای من است
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دریای عشق
گوهر بعدی:خانه عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.