۴۵۰ بار خوانده شده

حسرت روی تو

امشب از حسرت رویت، دگر آرامم نیست
دلم آرام نگیرد که دلاَّرامم نیست

گردش باغ نخواهم، نروم طَرْف چمن
روی گلزار نجویم که گلندامم نیست

من از آغاز که روی تو بدیدم گفتم:
در پی طلعت این حوروش، انجامم نیست

من به یک دانه، به دام تو به خود افتادم
چه گمان بود که در ملک جهان دامم نیست؟

خاک کویش شوم و کامْ طلبکار شوم
گرچه دانم که از آن کامْ طلب، کامم نیست

همه ایّام چو هندی سر راهش گیرم
گر چه توفیقِ نظر در همه ایامم نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:مستی عاشق
گوهر بعدی:هست و نیست
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.