هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی و انتظار بی‌پایان برای یار می‌گوید. او از مرگ، تنهایی و بی‌پاسخی عشق سخن می‌راند و بیان می‌کند که با وجود گذشت زمان، لطفی از معشوق ندیده است. همچنین، او به بی‌نام و نشانی عاشقان و بی‌اعتنایی معشوق به نامداران اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی، عشق ناکام و مرگ است که برای درک کامل نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و اندوه ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

کاروان عمر

عمر را پایان رسید و یارم از در درنیامد
قصّه‏ام آخر شد و این غصّه را آخر نیامد

جام مرگ آمد به دستم، جام می هرگز ندیدم
سالها بر من گذشت و لطفی از دلبر نیامد

مرغ جان در این قفس بی بال و پر افتاد و هرگز
آنکه باید این قفس را بشکند از در نیامد

عاشقانِ روی جانان، جمله بی نام و نشانند
نامداران را هوای او، دمی بر سر نیامد

کاروانِ عشق رویش، صف به صف در انتظارند
با که گویم: آخر آن معشوق جان‏پرور نیامد

مردگان را روح بخشد، عاشقان را جان ستاند
جاهلان را این‏چنین عاشق کشی باور نیامد
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:میلاد گل
گوهر بعدی:لذت عشق
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.