هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از جدایی از یار خود ابراز غم و اندوه می‌کند. او با استفاده از تصاویر طبیعی مانند ابر باران‌زا، سبزه نوخیز و بلبل، احساسات خود را بیان می‌کند. شاعر از یار خود می‌خواهد که با او مهربان باشد و از او جدا نشود. همچنین، او به ناپایداری زیبایی و زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل احساسات عمیق و مفاهیم عاشقانه و غمگین است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا
چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

ابر باران و من و یار ستاده به وداع
[یعنی ابر در حال بارش بود و من و یار به وداع ایستاده بودیم]
من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز
بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا

ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی
چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم
مردمی کن، مشو از دیده ی خونبار جدا

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این
مانده چون دیده ازآن نعمت دیدار جدا

دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت
زود برگیر و بکن رخنه ی دیوار جدا

می دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست
پیش ازان خواهی، بستان و نگهدار جدا

حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی
گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر بعدی:شمارهٔ ۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.