هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غزل‌گونه، بیانگر درد و رنج عاشقی است که از دوری و بیتوجهی معشوق رنج می‌برد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، احساسات خود را نسبت به معشوق بیان می‌کند. او از زلف پیچ‌دار معشوق، خنده‌های او و تأثیرات آن بر زندگی خود سخن می‌گوید و در نهایت، جان خود را فدای معشوق می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند درد عشق و رنج ناشی از آن ممکن است برای سنین پایین مناسب نباشد.

شمارهٔ ۱۲۰

ای ز تو خورشید چرخ در مرض تف و تاب
از من تاریک روز، طلعت روشن متاب

چشمه خورشید را آب نباشد دگر
چون تو ز تف هوا خوی کنی، ای آفتاب

زلف تو کژ پیچ پیچ، هر سر موی کژت
کژ بنشیند، ولیک راست نگوید جواب

بسته زلف تو گشت روی دل من سیاه
گور من آباد کرد خانه چشمم خراب

چند به وهم و خیال از لب تو چاشنی
کام چه شیرین کند خوردن حلوا به خواب

من ز خیال لبت نیستم آگه ز خویش
مستی نقدم نگر نسیه چو بینی شراب

بر من و رسواییم، گر تو کنی خنده ای
بس بودم از لبت تا بود این فتح باب

جان به فدای رخی کش چو نظاره کنی
صبر نگیرد قرار، عمر نجوید شتاب

دست نشوید ز تو خسرو اگر چه ز عشق
از پی یا شستنت خون دل من شد آب
وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.