۲۷۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۴۶

هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
هنوز در دل من آن هوای دیرینه ست

هنوز مستم ازان می که روزیم دادی
هنوز در دل من آن خمار دیرینه ست

میی که پیش تو با خون دل بیفزودم
بدیدم آن می و آن خون هنوز در سینه ست

گذشت آن مه و این لحظه بیش می گویی
تصوری ست که در خواب یا در آیینه ست

نگر که چند شده ست تا بنات نعش شده ست
ز بهر چرخ که با او همیشه در کینه ست

کسی که حاصل فردا شناخت بر امروز
نسبت دل که اگر بست کودک دینه ست

چو حال اینست بده ساقی آن سفال شراب
که نرخ آن به ترک هزار گنجینه ست

می مغانه به رسم قلندر آر و ببین
که ماه روزه و وقت نماز آدینه ست

حذر ز پنبه بی پشم امردان، خسرو
که پنبه گشته از او صد هزار پشمینه ست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.