هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که در آن شاعر از عشق دیرینه‌اش سخن می‌گوید و از مستی و خمار ناشی از آن یاد می‌کند. او به گذشته‌ای پر از احساس و درد اشاره دارد و از تغییرات زمان و گذشت ایام می‌نالد. در پایان، شاعر به نوشیدن شراب و زندگی قلندری دعوت می‌کند و هشدارهایی درباره‌ی دنیا و مردم می‌دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، اشاره‌هایی به مستی و شراب وجود دارد که برای سنین پایین‌تر مناسب نیست.

شمارهٔ ۳۴۶

هنوز آن که نشینیم با تو در سینه ست
هنوز در دل من آن هوای دیرینه ست

هنوز مستم ازان می که روزیم دادی
هنوز در دل من آن خمار دیرینه ست

میی که پیش تو با خون دل بیفزودم
بدیدم آن می و آن خون هنوز در سینه ست

گذشت آن مه و این لحظه بیش می گویی
تصوری ست که در خواب یا در آیینه ست

نگر که چند شده ست تا بنات نعش شده ست
ز بهر چرخ که با او همیشه در کینه ست

کسی که حاصل فردا شناخت بر امروز
نسبت دل که اگر بست کودک دینه ست

چو حال اینست بده ساقی آن سفال شراب
که نرخ آن به ترک هزار گنجینه ست

می مغانه به رسم قلندر آر و ببین
که ماه روزه و وقت نماز آدینه ست

حذر ز پنبه بی پشم امردان، خسرو
که پنبه گشته از او صد هزار پشمینه ست
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۴۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.