هوش مصنوعی: این متن شعری است که از عشق، جدایی، یادآوری خاطرات گذشته و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از دل‌بستگی و درد فراق می‌نالد، از بی‌وفایی گل (معشوق) شکایت دارد و به روزهای خوش گذشته اشاره می‌کند. همچنین، در بخشی از شعر، به زاهد و پارسایی اشاره شده و در پایان، شاعر از غم و رنج خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند بی‌وفایی و غم جدایی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

شمارهٔ ۵۳۲

برفت آن دل که با صبر آشنا بود
چه می‌گویم، نمی‌دانم کجا بود؟

همه شب دیده‌ام خفتن نداده‌ست
که بوی گلرخ من با صبا بود

ازان بر گل زند فریاد بلبل
که او سالی تمام از گل جدا بود

منال، ای بلبل، از بد عهدی گل
که تا بوده‌ست خوبی، بی‌وفا بود

ز ما یادش دهی گه گاه، ای باد
گذشت آن وقت که او را یاد ما بود

غنیمت دان وصال، ای همنشینش
خوش آن وقتی که آن دولت مرا بود

تو ای زاهد که اندر کوی اویی
چگونه می‌توانی پارسا بود

ز در بیرون مران بیگانه وارم
که این بیگانه وقتی آشنا بود

غمت بس بود، بد گفتن چه حاجت؟
تو را گر کشتن خسرو رضا بود
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۳۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.