هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و غمگین است که در آن شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق به سوی او بازگردد. او از ناز و غمزه‌های معشوق شکایت دارد و بیان می‌کند که دلش درگیر غم عشق شده است. شاعر همچنین به روز قیامت اشاره می‌کند و امیدوار است که پس از مرگ، معشوق به او روی خوش نشان دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و قیامت نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۵۵۹

جفا کن بو که این دل بازگردد
دمی با جان من دمساز گردد

به رعنایی چنین مخرام و مستیز
که شهری نیم کشت ناز گردد

چو نامت گویم و ناله برآرم
دل و جان همره آواز گردد

نگویم حال خود با کس نخواهم
که کس با درد من انباز گردد

چو ما مردیم بگشا روی و بگذار
که درهای قیامت باز گردد

چه حد هر خسیسی لاف عشقت
مگس نبود که صید باز گردد

چه جای عافیت باشد دلی را؟
که گرد غمزه غماز گردد

گر آهو چند تگ دارد، نشاید
که گرد ترک تیرانداز گردد

کند افسانه روز بد خویش
شبی گر خسروت همراز گردد
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.