۳۵۳ بار خوانده شده

نمایش ناتمام ...

برای فریدون فرشیان
*
در میدان های سکوت ،
آدم های بی دفاعی را
دار می زدند
و دارها و آدم های آویخته شان
در گاهواره ی مرگ
چون درختی را می نمودند
که در انبوهی از سیاهی ِ مات فرو رفته ،
و در بهاری جاویدان زندگانی می کنند
و سکوهای افتخار
خالی از هر نفر
در لحظه های کور ،
نگاهی سرگردان بود
و عابری که پیامی داشت
و به سوی میدان سکوت می شتافت
خود نیز
درختی خزان زده شد
و شاخه هایش را
میوه های سیاه غربت پوشانید
و چندین لاشخوار
از چوبه های خشکِ دور دست
پرواز کردند
و بر کرسی ِ رنگین نگهبانان نشستند ...
و این نیز خود نمایش را پایان نداد .
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:دشمن و خلق ...
گوهر بعدی:تلخ ماندم ، تلخ ...
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.