۲۴۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۲۰

سفیده دم چو در از ابر درفشان بچکد
به کام لاله و سون زلال جان بچکد

روان کن آن می چون آفتاب گرماگرم
چنان که خوی ز بناگوش دوستان بچکد

شراب آب حیات است وجان ما مسرور
که مرده زنده کند چون به خاکدان بچکد

خوشا کشیدن می بر بساط سبزه چو ابر
کشیده باشد و باران یگان یگان بچکد

چنان بر آب خود آید چمن ز ابر بهار
که هر زمان تری از شاخ ارغوان بچکد

به روی نازک گل تیز منگر، ای نرگس
که خون ز رویش ترسم بناگهان بچکد

ز شاخ سبزه چنان آب می چکد ز تری
که در ز خانه خسرو به هر زمان بچکد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۱۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.