هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از عشق نافرمان و درد دوری سخن میگوید. شاعر از معشوقی میگوید که با وجود بیاعتناییاش، زندگی بدون او ممکن نیست. او از رنجهای عشق و نگاه سرد معشوق شکایت میکند، اما در عین حال، عشق و پرستش خود را ادامه میدهد. شعر پر از تصاویر شاعرانه مانند تیغ، اشک، و خواب قضا است که عمق احساسات شاعر را نشان میدهد.
رده سنی:
16+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از تصاویر شاعرانه مانند تیغ و درد ممکن است برای کودکان نامناسب باشد. درک کامل این شعر نیاز به بلوغ فکری و تجربهی عاطفی دارد.
شمارهٔ ۱۰۳۸
پای ناز ارچه گهی جانب ما نگذارد
هم توان زیستن، ار جای به جا نگذارد
این که هر بار گذارد قدم و زار کشد
هم به یکبار همان تیغ چرا نگذارد؟
هیچ رنجیش مباد، ار چه درین بیماری
هیچ روزی قدمی جانب ما نگذارد
خود برد اشک به کو درد دل ماش، از آنک
آنچه اندر دل ما هست صبا نگذارد
دی به دشنامی ذکرم به زبانش می رفت
شکر این لطف رهی جز به دعا نگذارد
جان ترا سجده کند، ای بت کافر دل و بس
هر نمازی که دگر هست روا نگذارد
طاق ابروی بلند تو قومی محرابی ست
که درو چشم تو جز خواب قضا نگذارد
غمزه را گوی، گرت کشتن جمعی هوس است
که کسی بهتر ازو حق بلا نگذارد
سبق بیداد که پیش تو گرفته ست فلک
بر رخ خسرو یک حرف خطا نگذارد
هم توان زیستن، ار جای به جا نگذارد
این که هر بار گذارد قدم و زار کشد
هم به یکبار همان تیغ چرا نگذارد؟
هیچ رنجیش مباد، ار چه درین بیماری
هیچ روزی قدمی جانب ما نگذارد
خود برد اشک به کو درد دل ماش، از آنک
آنچه اندر دل ما هست صبا نگذارد
دی به دشنامی ذکرم به زبانش می رفت
شکر این لطف رهی جز به دعا نگذارد
جان ترا سجده کند، ای بت کافر دل و بس
هر نمازی که دگر هست روا نگذارد
طاق ابروی بلند تو قومی محرابی ست
که درو چشم تو جز خواب قضا نگذارد
غمزه را گوی، گرت کشتن جمعی هوس است
که کسی بهتر ازو حق بلا نگذارد
سبق بیداد که پیش تو گرفته ست فلک
بر رخ خسرو یک حرف خطا نگذارد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۳۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.