هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق و رنجهای ناشی از آن میگوید. او از معشوقی نازنین یاد میکند که به او بیتوجه است و از جور و ستم او شکایت دارد. معشوق جوان، مست و فراموشکار توصیف شده و شاعر امیدوار است که خداوند به او مراد دهد. همچنین، شاعر از غم و اندوهی که در دلش مانده سخن میگوید و از شکیبایی میخواهد که به او آرامش دهد. در نهایت، او از وضعیت خود مینالد و میگوید که عجیب نیست اگر خود را به باد دهد.
رده سنی:
16+
متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از واژگان و مفاهیم مانند 'جور'، 'غم' و 'به باد دادن' نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارند.
شمارهٔ ۱۰۵۵
ز من به خاطر آن نازنین که یاد دهد؟
ز جور او به که نالم، مرا که داد دهد؟
جوان و مست و فراموش کار و نادان است
زمان زمان ز من بیدلش که یاد دهد؟
مراد جویم و گوید خدا دهد، آری
خدا مگر من بیچاره را مراد دهد
دلم به ششدر غم ماند و کعبتین دو چشم
سفید گشت که این مهره را گشاد دهد
شکیب کو که سرشک سبک رکاب مرا
عنان بگیرد و یک ساعت ایستاد دهد
بدین صفت که دم سرد می زند خسرو
عجب نباشد، اگر خویش را به باد دهد
ز جور او به که نالم، مرا که داد دهد؟
جوان و مست و فراموش کار و نادان است
زمان زمان ز من بیدلش که یاد دهد؟
مراد جویم و گوید خدا دهد، آری
خدا مگر من بیچاره را مراد دهد
دلم به ششدر غم ماند و کعبتین دو چشم
سفید گشت که این مهره را گشاد دهد
شکیب کو که سرشک سبک رکاب مرا
عنان بگیرد و یک ساعت ایستاد دهد
بدین صفت که دم سرد می زند خسرو
عجب نباشد، اگر خویش را به باد دهد
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.