هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از دردها و رنج‌های عشق سخن می‌گوید. او از جدایی دل از عقل و جان می‌نالد و عشق را بلایی می‌داند که بر جان و دل او چیره شده است. شاعر از بیگانگی دل با خود شکایت دارد و می‌گوید که عاشق را دل آشنا نیست. در نهایت، او از خدا می‌خواهد که کسی را در بلای دل گرفتار نکند و توصیه می‌کند که به یک دلدار بسنده شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد عشق و جدایی ممکن است برای سنین پایین‌تر نامناسب باشد.

شمارهٔ ۱۲۲۲

مرا بهرت خصومتهاست با دل
کنون با من درین سودا و با دل

اگر باد سر زلفت همین است
کجا ما و کجا جان و کجا دل

ز تو از گوشه چشمی اشارت
ز ما عقل و ز ما جان و ز ما دل

دل ار بیگانه گشت از من، نرنجم
که عاشق را نباشد آشنا دل

به خون گرم دل پیوست با دوست
بدینسان چون توان کردن جدا دل

مرا گویی که جانت از چیست در سوز؟
بلا شد جان مرا، جان را بلا دل

بماندم در بلای دل که یارب
مبادا هیچ کس را مبتلا دل

چه گویندم که دل نه، پند بشنو
که صد منزل ز من راهست با دل

به یک دلدار بس کن، خسروا، زآنک
نبندد هیچ عاشق جا به جا دل
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.