هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دردها و رنج‌های درونی خود می‌گوید، از دل‌شکستگی و تنهایی رنج می‌برد و با وجود بلایای فراوان، همچنان به عشق و زیبایی معشوق می‌اندیشد. او از غربت و دوری از وطن نیز سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاطفی مانند دل‌شکستگی، تنهایی و غربت است که درک آن‌ها برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و ادبیات غنی ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد.

شمارهٔ ۱۲۳۵

من این آه جگر سوز از دل پیمان شکن دارم
چرا از دیگری نالم که درد از خویشتن دارم

چه جای محنت ایوب و اندوه دل یعقوب
بلا اینست و بیماری و تنهایی که من دارم

گهی از دیده در رنجم، گه از دل در جگرخواری
چه دانستم که من چندین بلا از خویشتن دارم

چو سروش در قبای سبزگون دیدم یقینم شد
که چون گل چاک خواهم زد، اگر صد پیرهن دارم

مرا فردا به دشواری برون آرند پا از گل
کزان مژگان عاشق کش بسی خون در کفن دارم

مگر هر پاره ای زین دل به دلداری دهم، ورنه
چه خواهم کرد با خوبان بدین یک دل که من دارم

چو من روی ترا بینم، چرا از گل سخن گویم؟
چو من قد ترا جویم، چه پروای چمن دارم

ز دنیا می رود خسرو، به زیر لب همی گویم
دلم بگرفته در غربت تمنای وطن دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۳۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.