هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیبایی معشوق و تأثیر آن بر خود می‌پردازد. او از موهای مشکین، چهره‌ی زیبا و لبخند دلربای معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که هیچ زیبایی دیگری نمی‌تواند جای او را بگیرد. شاعر از معشوق می‌خواهد که گاهی به دیدارش بیاید و از جفاهایش دست بردارد. در پایان، از معشوق می‌خواهد که حتی اگر چیزی به او نمی‌دهد، حداقل با زبان شیرینش او را تسلی دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و تشبیهات ادبی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و تسکین خاطر نیاز به درک عاطفی بالاتری دارند.

شمارهٔ ۱۶۲۱

ای مشک وام داده زلفت به آهوی چین
زان زلف مشکفامت عشاق گشته مشکین

برخاست بوی ریحان زان طره چو سنبل
بنشست باد بستان زان عارض چو نسرین

یک ره به نیم خنده دندان نمای ما را
تا اوفتادن آید دندانه های پروین

بسیار روی خوبان دیدم، ولیک بی تو
خاطر نمی پذیرد از هیچ روی تسکین

چون من نمی توانم برخاستن ز عشقت
گه گه اگر توانی نزد من آی و بنشین

پیراهن جفا را هر روز می بپوشی
حالم چو نیک دانی بر خود مپوش چندین

لب خواهد از تو خسرو، گویی که هیچ ندهم
گر هیچ نیست، جانا، باری زبان شیرین
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۲۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.