۲۵۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶۵۶

من اینجا و دل گمره در آن کو
از آن گمگشته مسکین نشان کو

مگو، ای پندگو، بی او بزی خوش
خوشم گر زنده مانم، لیک جان کو

مرا گویی که رو با صابری ساز
تو خود می گویی اما گو که آن کو

به دل گویم که غمها خواهمش، گفت
چو او پیش نظر آید، زبان کو

بپرس این ناتوان را، پیش تر زانک
بپرسی خلق را کان ناتوان کو

پس از مردن دعای تربت من
بسندست آنکه گویی، گو فلان کو

به گستاخی حدیث بوسه گفتم
به خنده گفت کای خسرو، دهان کو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۵۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۵۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.