هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه از عشق نو، یار نو و بهار نو سخن میگوید. شاعر از روزگار جدید و زیباییهای آن مینالد و غمهایش را با یاد یار بیان میکند. او از نبود یار در بهار جدید شکایت دارد و دلتنگیهایش را با طبیعت مقایسه میکند. در نهایت، شاعر به عشق و آرامش دل امیدوار است.
رده سنی:
16+
محتوا دارای مضامین عاشقانه و احساسی است که ممکن است برای نوجوانان کمسنوسال نامفهوم یا سنگین باشد. همچنین، برخی از مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه نیاز به درک بالاتری از زندگی و روابط دارند.
شمارهٔ ۱۶۸۲
عشق نوست و یار نوست و بهار نو
زان روی خوب روز نو و روزگار تو
چون در نیاید از در من نوبهار من
زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو
در نوبهار چون تو نه ای در چمن مرا
از سرو و گل چه خیزد و از لاله زار نو
بس نوبهار کهنه که بشکست زانکه کرد
در چشم نیم مست تو هر دم خمار تو
دارم دل غمین و ندانستم این که باز
هر روز نو شود غمم از غمگسار نو
با خاک یادگار برم درد تو که باز
هم یادگاریی شود و یادگار تو
بردی دلم مرنج ز گستاخیش، ازآنک
نوبرده ایست پیش خداونگار نو
خواهی ببین و خواه نه، باری من از دو چشم
ریزم به خاک کوی تو هر دم نثار تو
خسرو ز عشق لافی و جویی قرار دل
بخشد مگر خدای دلت را قرار نو!
زان روی خوب روز نو و روزگار تو
چون در نیاید از در من نوبهار من
زانم چه خوشدلی که در آید بهار نو
در نوبهار چون تو نه ای در چمن مرا
از سرو و گل چه خیزد و از لاله زار نو
بس نوبهار کهنه که بشکست زانکه کرد
در چشم نیم مست تو هر دم خمار تو
دارم دل غمین و ندانستم این که باز
هر روز نو شود غمم از غمگسار نو
با خاک یادگار برم درد تو که باز
هم یادگاریی شود و یادگار تو
بردی دلم مرنج ز گستاخیش، ازآنک
نوبرده ایست پیش خداونگار نو
خواهی ببین و خواه نه، باری من از دو چشم
ریزم به خاک کوی تو هر دم نثار تو
خسرو ز عشق لافی و جویی قرار دل
بخشد مگر خدای دلت را قرار نو!
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۸۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۸۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.