هوش مصنوعی: متن بالا یک شعر عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از درد دوری معشوق، ناامیدی از عشق و رنج‌های عاشقی سخن می‌گوید. او از معشوق می‌خواهد که به جای سخنان بی‌فایده، درد و رنج او را درک کند. همچنین، شاعر به انتقاد از رفتارهای ناعادلانه و جفاکاری‌های معشوق می‌پردازد و از باده‌ی عشق و مستی آن سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و گاهی انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفاکاری و درد عشق نیاز به درک بالاتری از احساسات و روابط انسانی دارد.

شمارهٔ ۱۶۹۱

ز دلها لشکری دارد سخن با تاجداران گو
قرار لشکر خود ده به ترک بی قراران گو

ترا دو چشم جادوکش، من از دوری به مردن خوش
خود ار خنجر نمی رانی، بدان خنجر گذاران گو

مگو با من که در کویم بلا و فتنه می بارد
ز بارانم چه ترسانی، حدیث تیر باران گو

چه گویی این که پامال غلامانت کنم بر در
به راه خویشم، ای سلطان، لگدکوب سواران گو

چرا هر دم همی گویی که سوز عشق بد باشد
مرا در سینه دوزخ هاست این با خام کاران گو

جفاگر می کند بر روی او چون گویم، ای محرم
ولی زانگونه کاندر گوش او افتد به یاران گو

غم من بشنو، ای باد و چو هست این کلبه نوحی
مگو آن جا و گر گویی بسان شرمساران گو

تو ای کز باده عشق بتانم توبه می گویی
مرا عمری ست مستم، این سخن با هوشیاران گو

چه گل چیند کسی کز خار ترسد، خسروا، سر نه
به تیغ همچو سوسن بس حدیث گلعذاران گو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.