هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و فراق می‌نالد و از شب‌های طولانی و سخت دوری شکایت می‌کند. او از آه و ناله‌های خود می‌گوید که هم رنج و هم آرامش به همراه دارد. شاعر ترس از ابدی شدن این درد را بیان می‌کند و آرزو می‌کند که حتی در آتش و بلا نیز به معشوق برسد. در پایان، او از مرگ با شیرینی وصال سخن می‌گوید و خود را فدای معشوق می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعاره‌های پیچیده است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند مرگ و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

شمارهٔ ۱۷۰۰

من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله
ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخانه

مرا از ناله خود صد خراش است و یکی راحت
که می بشناسد آن سلطان سگان خویش را ناله

گذشت از حد درازی شبم ترسم که ناگاهان
شود شبهای بی پایان در این یک روز صد ساله

ببینم در رخت گر ره بود در آتش و تیغم
دوم ز انسان که گویی می روم بر سوسن و لاله

چه خوش جان دادنی باشد که من از تلخی مردن
تو بخشی از لب خویش آخرش شربت در آن حاله

گرم چون خاک زیر پای توسن پی سپر سازی
همت نگذارم و گردی شوم، آیم ز دنباله

فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد
ملخ زد کشت دهقان را که می ترسید از ژاله
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۶۹۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.