هوش مصنوعی: این شعر از عشق و مستی، زیبایی و غم سخن می‌گوید. شاعر از عشق به معشوق و رنج‌های ناشی از آن می‌نالد، اما در عین حال از مستی و زیبایی معشوق نیز لذت می‌برد. او از نرم‌نشدن دل معشوق شکایت دارد و آرزو می‌کند که معشوق به او توجه کند. شعر همچنین به مفاهیمی مانند فنا، خاکساری و عشق بی‌پاسخ اشاره دارد.
رده سنی: 16+ این شعر حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و غم‌انگیز است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مستی و مفاهیم عرفانی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب داشته باشد.

شمارهٔ ۱۹۹۶

می شکفد گل به چمن تا ز نسیم سحری
وه چه خوشی گر نفسی پهلوی من باده خوری

گر ز خرابی منت نیست خبر رنجه مشو
مستی حسن ترا شاید اگر بی خبری

آهن و سنگ آب شود ز آه دل غم خور من
نرم نگردد دل تو وه چه عجب جانوری

هر کسی از پیرهنت رشک برد در برتو
من ز زمینی که تو آن زیر قدم می سپری

من به رهت خاک شدم بو که ته پا کنیم
سوی دگر پرشکنی کرده تو خوش می گذری

تا ستدی دل ز تنم ماند تنم خسته ز غم
باز دهد خسرو اگر جان ز تنش تو ببری
وزن: مفتعلن مفتعلن مفتعلن مفتعلن (رجز مثمن مطوی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.