هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از دوری معشوق و رنج ناشی از آن میگوید. او به خداوند پناه میبرد و بیان میکند که حتی یک نفس بییاد معشوق برایش غیرممکن است. شاعر خود را بیوفا و غافل نمیداند، اما از حیرانی و سردرگمی در برابر تقدیر و گردش روزگار سخن میگوید. او همچنین از ناتوانی در بیان کامل احساسات خود و بیزبانی در برابر عظمت معشوق مینالد. در نهایت، شاعر به مساعد بودن عالم برای حل مشکلات اشاره میکند، اما احساس تنهایی و بیکسی میکند.
رده سنی:
16+
مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی، استفاده از استعارههای پیچیده و زبان ادبی سنگین، نیاز به درک و تجربهی بالاتری از عواطف انسانی دارد.
غزل شماره ۴۸
جانا خدا گواست ز دوریت ققنسم
وقت است کآتشت برد از جای چون خسم
بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا
بندد چو مهره ششدر دور مسدسم
پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر
شرمنده تلطف آن روح اقدسم
من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی
حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم
در روی دهر نیست زبان آوری چو من
تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم
هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی
عالم مساعد است و به کار تو بی کسم
وقت است کآتشت برد از جای چون خسم
بی یاد رویت ار بزنم یک نفس، خدا
بندد چو مهره ششدر دور مسدسم
پرسش نکردیم توبه غفلت، گمان مبر
شرمنده تلطف آن روح اقدسم
من بی وفا و غافل و سرکشم نیم، ولی
حیران کار گنبد وچرخ مقرنسم
در روی دهر نیست زبان آوری چو من
تحریر مدعای ترا گنگ واخرسم
هر سو که بنگرم پی تسهیل مشکلی
عالم مساعد است و به کار تو بی کسم
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۴۷
گوهر بعدی:غزل شماره ۴۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.