هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از درد و رنج عشق و جدایی میگوید. او از جور معشوق و اسارت عشق شکایت دارد، اما در عین حال به زیبایی و جاودانگی معشوق اعتراف میکند. انتظار دیدار معشوق چنان دشوار است که اشکهایش پایانناپذیر مینماید.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات شعری ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شماره ۵۶
هر دم به گوشم آید از سوز دل صدایی
گویا ز دردمندان خالی نمانده جایی
بر حال خویش گریم از جور زلف شوخی
بینم به دست صیاد هر مرغ بسته پایی
گلزار حسن جانان هرگز خزان نبیند
آری که می نباشد فردوس را فنایی
بر دیده آنچه آید در انتظار رویت
چشم جهان ندیده زین گونه ماجرایی
خالد ز در اشکش دامن پر است دائم
سازد مگر نثارش در پای مه لقائی
گویا ز دردمندان خالی نمانده جایی
بر حال خویش گریم از جور زلف شوخی
بینم به دست صیاد هر مرغ بسته پایی
گلزار حسن جانان هرگز خزان نبیند
آری که می نباشد فردوس را فنایی
بر دیده آنچه آید در انتظار رویت
چشم جهان ندیده زین گونه ماجرایی
خالد ز در اشکش دامن پر است دائم
سازد مگر نثارش در پای مه لقائی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شماره ۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.