هوش مصنوعی: این متن شعری عرفانی است که به موضوع عشق الهی و رابطه‌ی روح و جسم می‌پردازد. شاعر از اهمیت عشق واقعی و نقش آن در حیات معنوی سخن می‌گوید و تأکید می‌کند که عشق حقیقی مانند آب حیات است که از آتش عشق جاری می‌شود. همچنین، متن به مفاهیمی مانند جان، معشوق روح‌بخش، و رابطه‌ی میان دل و عشق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات انتزاعی و نمادین موجود در شعر نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد.

شمارهٔ ۳۹

کم خور غم تنی که حیاتش بجان بود
چیزی طلب که زندگی جان بآن بود

هیچش ز تخم عشق معطل روا مدار
تا در زمین جسم تو آب روان بود

آنکس رسد بدولت وصی که مرورا
روح سبک ز بار محبت گران بود

چون استخوان مرده نیاید بهیچ کار
عشقی که زنده یی چو تواش در میان بود

معشوق روح بخش باول قدم چو مرگ
از هفت عضو هستی تو جان ستان بود

آخر بعشق زنده کند مر ترا که اوست
کآب حیات از آتش عشقش روان بود

از تو چه نقشهاست در آیینه مثال
دیدند و گر تو نیز ببینی چنان بود

این حرف خوانده ای تو که بر دفتر وجود
لفظیست صورت تو که معنیش جان بود

با نور چشم فهم تو پنهان لطیفه ییست
جان تو آیتیست که تفسیرش آن بود

ای دل ازین حدیث زبان در کشیده به
خود شرح این حدیث چه کار زبان بود

خود را مکن میان دل و خلق ترجمان
تا سر میان عشق و دلت ترجمان بود
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: قصیده
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.