۲۹۴ بار خوانده شده

بخش ۱۵ - پرسیدن پسر از سبب نقصان عشق عارف که عاشقق معنی بود به واسطه نقصان حسن صورت

روزی آن نوجوان به عارف گفت
کای شناسای رازهای نهفت

چون تو را دل اسیر معنی بود
عشق معنی ز صورت اولی بود

حسن معنی نمی شود سپری
عشق آن باشد از زوال بری

عشق تو چون فتاد در کم و کاست
خاطر تو ز من رمیده چراست

مرد عارف چو آن سؤال شنید
از جواب سؤال چاره ندید

گفت آنجا که جلوه معنیست
وهم نقص و زوال را ره نیست

حسن او لایزال و لم یزل است
عشق آن بی قصور و بی خلل است

هر که را زد جمال معنی راه
دست تغییر ازان بود کوتاه

لیک معنی جز از لباس صور
نشود جلوه گر بر اهل نظر

رخ ز هر صورتی که بنماید
به جمال خودش بیاراید

جرعه حسن خود بر او ریزد
حلیه خویش ازو درآویزد

عالمی مبتلای او گردد
پایبند وفای او گردد

لیک هر یک به قدر همت خویش
گیرد آیین عشق ورزی پیش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۴ - جواب گفتن پدر پسر را
گوهر بعدی:بخش ۱۶ - اشارت به حال جماعتی که شراب عشق از جام صورت خورده اند و پی اصلا به جمال معنی نبرده اند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.