هوش مصنوعی: عارف ستوده سیر در این متن با پسرش سخن می‌گوید و بیان می‌کند که عشق او پیش از این نیز با پسرش بوده است. او اشاره می‌کند که پسرش مانند آیینه‌ای صاف و روشن بوده که جمال ازلی در آن نمایان بود. اما زمانی که خللی در این آیینه افتاد، عارف چشم از آن فرو بست و به زانو نشست. او سپس توضیح می‌دهد که اگر کسی آیینه‌اش زانویش باشد، زیبایی معنا به صورت عیان برایش آشکار می‌شود.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده مانند 'آیینه' و 'جمال ازل' ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال نامفهوم باشد.

بخش ۲۱ - حاصل جواب عارف از سؤال پسر

سخن عارف ستوده سیر
چون به اینجا رسید پیش پسر

گفت کای فهم را مهیا تو
عشق من بود ازین قبل با تو

رخت آیینه مصفا بود
زان جمال ازل هویدا بود

چشم من بود بر جمال ازل
چون در آیینه ات فتاد خلل

چشم ازان آینه فرو بستم
پس زانوی خویش بنشستم

شاهد از آینه چو تابد رو
به بود آینه سر زانو

آن که باشد ز زانو آینه اش
حسن معنی شود معاینه اش
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۰ - اشارت به جماعتی که در مظاهر صوری و معنوی مشهود ایشان جز جمال مطلق حضرت حق جل ذکره نیست
گوهر بعدی:بخش ۲۲ - سؤال دیگر از جانب پسر و جواب عارف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.