۲۹۳ بار خوانده شده

بخش ۲۸ - رجوع به تمامی تمثیل

قطره چون آب شد به تابستان
گشت آن آب سوی بحر روان

وز روانی خود به بحر رسید
خویشتن را ورای بحر ندید

هستی خویش را در او گم ساخت
هیچ چیزی بغیر او نشناخت

گاه او را عیان به صورت موج
دید هم در حضیض و هم بر اوج

گاه دیدش به شکل تف و بخار
سوی بالا روان ز دریا بار

متراکم شد آن بخار و ز آن
متکون شد ابر در نیسان

متقاطر شد ابر و باران گشت
رونق افزای باغ و بستان گشت

قطره ها چون به یکدگر پیوست
سیل شد بر رونده راه ببست

سیل هم کف زنان خروش کنان
تافت یکسر به سوی بحر عنان

چون به دریا رسید و کرد آرام
شد درین دوره سیر بحر تمام

قطره این را چو دید نتوانست
کردن انکار دیده و دانست

کوست موج و بخار و سیل و سحاب
اوست کف اوست قطره اوست حباب

هیچ جز بحر در جهان نشناخت
عشق با هر چه باخت با او باخت

از چپ و راست چون گشاد نظر
غیر دریا ندید چیز دگر

همچنین عارفان عشق آیین
در جهان نیستند جز حق بین

دیده جمله مانده بر یکجاست
لیکن اندر نظر تفاوت هاست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۷ - قصه حکیمی که به واسطه مشاهده خرق عادت از اولیاء علم وی به جهل برآمد
گوهر بعدی:بخش ۲۹ - اشارت به اصحاب مکاشفه که تجلی صفات است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.