۲۶۴ بار خوانده شده

بخش ۳۸ - حکایت پیر همدانی که از پسر پرسید که هرگز ریش گاو بوده ای و سؤال پسر که ریش گاو کیست و جواب دادن پدر که آن کس که بامداد از خانه بدر آید گوید امروز گنجی یابم، پسر گفت ای پدر تا من بوده ام ریش گاو بوده ام

با پسر گفت پیری از همدان
کای در اطوار کار خود همه دان

خویش را عمری آزمودستی
هیچگه ریش گاو بودستی

گفت با وی پسر که ای بابا
که بود ریش گاو گو با ما

گفت آن کس که بامداد پگاه
می نهد پا ز کنج خانه به راه

در دلش این هوس که بی رنجی
یابم امروز رایگان گنجی

چون به اینجا رساند پیر سخن
پسرش گفت در جواب که من

بوده ام ریش گاو تا هستم
ریش گاویست کار پیوستم

نیست جز ریش گاویم کاری
نیست از ریش گاویم عاری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۳۷ - اشارت به معنی آنچه رسول صلی الله و علیه و سلم فرموده است که الدنیا ملعونة و ملعون ما فیها الا ذکر الله سبحانه
گوهر بعدی:بخش ۳۹ - در بیان آنکه چون عاشق ظلمت وایه های نفس بداند روی از خود بگرداند و در معشوق آورد
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.