هوش مصنوعی: این متن عرفانی از شیخ محیی الدین (ابن عربی) بیانگر تجربه‌ی عرفانی او در دمشق است. او از جذبه‌ی عشق الهی سخن می‌گوید که مانند آتشی در دلش شعله ور شده و هستی او را دگرگون کرده است. با این حال، این عشق بی‌نام و نشان است و نمی‌توان آن را به چیزی محدود کرد. عشق در این متن به عنوان نیرویی توصیف شده که فراتر از هر نشانه‌ای است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات عرفانی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

بخش ۴۴ - قصه عاشق شدن صاحب فتوحات مکیه قدس الله تعالی سره که عشق مفرط از دل وی سر زده بود و معشوق معین و معلوم نی

پیر توحید شیخ محیی الدین
آفتاب سپهر کشف و یقین

زانچه از ذوق خود بیان کرده ست
در فتوحات مکی آورده ست

که ز مغرب چو آمدم به دمشق
جیب جانم گرفت جذبه عشق

عشقم اندر دل آتشی افزود
که بر آمد ز هستی من دود

لیکن آن را به هیچ روی و رهی
متعین نبود قبله گهی

علم افراخت عشق بر عیوق
لیک نام و نشان نه از معشوق
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۴۳ - مناجات
گوهر بعدی:بخش ۴۵ - قصه خواب دیدن علی بن موفق معروف کرخی و بشر حافی و احمد بن حنبل را قدس الله تعالی ارواحهم
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.