هوش مصنوعی:
در دوران حکومت یکی از پادشاهان سامانی، طبیبی مورد اعتماد و همراه شاه بود که در همه امور مشاور او بود. روزی در خلوت، کنیزکی زیبا ظاهر شد و هنگام گذاشتن خوان غذا، خلطی رنگی بر پشتش ریخت و قامتش خم شد. شاه از طبیب خواست او را درمان کند. طبیب که درمان جسمانی را ناممکن دید، با پاره کردن لباسهای کنیزک و شرمنده کردن او، باعث شد خلط در مفاصلش آب شود و قامتش راست گردد. این کار نشان داد که طبیب در درمان بیماریهای روانی نیز مهارت دارد.
رده سنی:
12+
این متن دارای مفاهیم اخلاقی و تاریخی است که برای درک بهتر، نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد. همچنین، برخی واژهها و توصیفات ممکن است برای کودکان کمسنوسال نامفهوم یا پیچیده باشد.
بخش ۴۴ - قصه آن طبیب که آفت رسیده ای را بی وجود اسباب معالجه کرد
به یکی از ملوک سامانی
داشت دوران طبیبی ارزانی
در همه کارها بدو همدم
در همه رازها بدو محرم
دادیش در حضور خود پیوست
نبض جمع مخدرات به دست
روزی از گفت و گوی خلق خلاص
بود با او درون خلوت خاص
پای نامحرمان از آنجا پی
نامه محرمان از آنجا طی
ناگه آمد کنیزکی چون ماه
خوان به کف پیش شاه گشت دو تاه
تا نهد خوان خوردنی به زمین
ریخت خلطی به پشت او رنگین
الف قامتش چون دال بماند
خم چو پیران دیر سال بماند
کرد چندان که زور راست نشد
پشت او آنچنان که خواست نشد
گفت با آن حکیم شاه کریم
کای شفابخش هر مزاج سقیم
هم درین دم گشای دست علاج
وارهانش ازین فساد مزاج
ماند حیران حکیم چون اسباب
بود بهر علاج او نایاب
دست زد معجرش ز فرق کشید
جامه اش را ز پیش و پس بدرید
از زهارش گشاد بند ازار
کرد بیرونش از سرین شلوار
غرقه شد زان خجالت اندر خوی
خلط بگداخت در مفاصل وی
قامت خود چو سرو بستان راست
کرد و آزاد از زمین برخاست
در طبیبی چو نیک ماهر بود
پیش او سر کار ظاهر بود
چون بماند از علاج جسمانی
دست زد در علاج نفسانی
داشت دوران طبیبی ارزانی
در همه کارها بدو همدم
در همه رازها بدو محرم
دادیش در حضور خود پیوست
نبض جمع مخدرات به دست
روزی از گفت و گوی خلق خلاص
بود با او درون خلوت خاص
پای نامحرمان از آنجا پی
نامه محرمان از آنجا طی
ناگه آمد کنیزکی چون ماه
خوان به کف پیش شاه گشت دو تاه
تا نهد خوان خوردنی به زمین
ریخت خلطی به پشت او رنگین
الف قامتش چون دال بماند
خم چو پیران دیر سال بماند
کرد چندان که زور راست نشد
پشت او آنچنان که خواست نشد
گفت با آن حکیم شاه کریم
کای شفابخش هر مزاج سقیم
هم درین دم گشای دست علاج
وارهانش ازین فساد مزاج
ماند حیران حکیم چون اسباب
بود بهر علاج او نایاب
دست زد معجرش ز فرق کشید
جامه اش را ز پیش و پس بدرید
از زهارش گشاد بند ازار
کرد بیرونش از سرین شلوار
غرقه شد زان خجالت اندر خوی
خلط بگداخت در مفاصل وی
قامت خود چو سرو بستان راست
کرد و آزاد از زمین برخاست
در طبیبی چو نیک ماهر بود
پیش او سر کار ظاهر بود
چون بماند از علاج جسمانی
دست زد در علاج نفسانی
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: مثنوی
تعداد ابیات: ۱۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:بخش ۴۳ - امام شافعی رضی الله عنه فرموده است که می بایستی طبیب اسلامیان دانایان پارسا بودی نه یهود و ترسا
گوهر بعدی:بخش ۴۵ - معالجه کردن ابوعلی سینا آن صاحب ماخولیا را که طبیبان از معالجه وی عاجز مانده بودند
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.