۲۹۳ بار خوانده شده

بخش ۱۹ - آغاز مقال در شرح صورت حال سلامان و ابسال

شهریاری بود در یونان زمین
چون سکندر صاحب تاج و نگین

بود در عهدش یکی حکمت شناس
کاخ حکمت را قوی کرده اساس

اهل حکمت یک به یک شاگرد او
حلقه بسته جمله گرداگرد او

شاه چون دانست قدرش را شریف
ساختش در خلوت و صحبت حریف

جز به تدبیرش نرفتی نیم گام
جز به تلقینش نجستی هیچ کام

در جهانگیری ز بس تدبیر کرد
قاف تا قافش همه تسخیر کرد

خلق را از عدل و جودش ساخت کار
شد بدان بنیاد ملکش استوار

شاه چون نبود به نفس خود حکیم
تا حکیمی نبودش یار و ندیم

قصر ملکش را بود بنیاد سست
کم فتد قانون حکم او درست

خالی از نعت و نشان عدل و ظلم
فرق نتواند میان عدل و ظلم

ظلم را بندد به جای عدل کار
عدل را داند به سان ظلم عار

عالم از بیداد او گردد خراب
چشمه سار ملک و دین از وی سراب

نکته ای خوش گفته است آن دوربین
عدل دارد ملک را قایم نه دین

کفر کیشی کو به عدل آید فره
ملک را از ظالم دیندار به
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۸ - حکایت تعبیر معبر خواب آن ساده مرد را بر سبیل سخریه و استهزا و راست آمدن آن تعبیر بی شایبه تبدیل و تغییر
گوهر بعدی:بخش ۲۰ - اشاره به آنچه حق سبحانه و تعالی در شأن پادشاهان عجم به داوود علیه السلام کرده است
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.