۲۷۶ بار خوانده شده

بخش ۲۲ - حکایت آن اعرابی که بر فرزندان خود نام سباع درنده نهاده بود و بر خدمتگاران نام بهایم چرنده

آن مسافر بهر دولت یابیی
ماند شب در خانه اعرابیی

جمله فرزندانش از خرد و بزرگ
یافت همنام ددان چون شیر و گرگ

هر که بود از خادمانش یکسره
گوسفندش نام بودی یا بره

گفت با او کای سپهدار عرب
آیدم زین نامها امشب عجب

گفت فرزندان که در خیل منند
مستعد از بهر قهر دشمنند

خادمان از بهر خدمتگاریند
متصل در شغل مهمانداریند

گرگ باید قهر دشمن را و شیر
تا بود بر کشتن دشمن دلیر

بهر خدمت بره به یا گوسفند
تا ز فعل او نیابد کس گزند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۱ - ظاهر شدن آرزوی فرزند از شاه کامیاب و سخن راندن حکیم در آن باب
گوهر بعدی:بخش ۲۳ - در مذمت فرزند ناخلف
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.