۲۵۰ بار خوانده شده

بخش ۳۰ - حکایت آن موسوس سودایی که به سبب آلایش جانوران دریایی دست از آب دریا شست و آبی پاکیزه تر از آب دریا جست

آن موسوس بر لب دریا نشست
تا کند بهر تقرب آبدست

دید دریایی پر از ماهی و مار
چغز و خرچنگش هزار اندر هزار

هر طرف مرغان آبی در شناه
غوطه زن از قعر دریا قوت خواه

گفت دریایی که چندین جانور
گردد اندر وی به صبح و شام در

کی سزد کز وی بشویم دست و روی
شستم اکنون دست خود زین شست و شو

چشمه ای خواهم به سان زمزمی
کوته از وی دست هر نامحرمی

کانچه شد آلوده از آلودگان
فارغند از وی جگر پالودگان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۲۹ - تدبیر کردن حکیم در ولادت فرزند بی موافقت زنان و دایه گرفتن از برای تربیت وی
گوهر بعدی:بخش ۳۱ - قیام نمودن ابسال به دایگی سلامان و دامن بر زدن در پرورش آن پاکیزه دامان
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.